حقیقتی همیشه درخشان و جاودان به نام علی
بسمه تعالی
حقیقتی همیشه درخشان و جاودان به نام علی(ع)
نام زیبایاسدالله الغالب، ابوتراب، فاروق اعظم، یعسوب الدین، امام المتقین، امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب(ع)، شعف انگیز و شورآفرین است، شعف انگیز؛ چرا که از داشتن چنین راهنما و الگویی وجودت پر می شود از شادمانی و به خودت می بالی و می نازی و این زمزمه را ترنّم می کنی که« هر کس به کسی نازد، ما هم به علی نازیم». علی، نام زیبای یگانه مردی است که "ع" نامش، از عالم قدس و ملکوت أعلی حکایت می کند، آنجا که« با شَهپر خیال، اگر بال و پر زند* مشکل رسد به حلقه دربار رفعتش». در منابع فریقین موجود است که مولود کعبه، آن گاه که بعد از سه شبانه روز میهمانی در بیت الله، برروی دستان مادر طاهره و مطهره اش، از شکاف دیوار برون می آید، مؤمن قریش و بزرگ هاشمیان مکه؛ ابوطالب(ع) قنداقه آن دُردانه بی همتا را بر روی دست گرفته و به خدای کعبه عرضه می دارد که« یا ربّ هذا الغسق الدجیّ * و القمر المنبلج المضی @ بیّن لنا من أمرک الخفیّ * ماذا تری فی اسم ذا الصبیّ » ای پروردگار تاریکی و آفتاب و ماه! از سر الطاف خفی خود، بر ما روشن بنما که چه اسمی بر این کودک نهیم؟ هاتفی صدا بر می آورد که« یا أهل بیت المصطفی النبی * خصصتم بالولد الزکیّ @ ان اسمه من شامخ العلی * علیّ اشتقَّ من العلی»؛ ای دودمان مصطفی(ص)، خداوند این نوزاد را بر شما ویژه قرار داد و نامش را از اسم عالی أعلی خویش مشتق فرمود. در حیرت و درماندگی خودت فرو می روی که خدایا درک و فهم این همه عظمت و بزرگی و رهیافت به ساحت وجودی چنین بزرگ مردی، از آدم زبون و حقیری چون من ساخته نیست!« ای مگس عرصه سیمرغ نه جولانگه توست * عرض خود می بری و زحمت ما می داری»، که ناگاه "ل" اسمش، تداعی کرده و مهجوری عشّاق روا می دارد و پریشانی ات را بر لطف بی مثال و بیکرانش حوالت می دهد، که ای تشنه بادیه معرفت، نومید و مأیوس مشو، درست است که بدون سعی و تلاش، امید عطا داشتن خیالی خام است و بس، ولیکن حضور بر در خانه کریم و خوان کریمانه اش، شور محبتی در وجودت می افکند و امیدوارت می سازد که هان! ای سائل نگران نباش، شاید تو را هم به جرعه زلالی از آن ساغر و شراب طهور معرفت دریابند،«آری کسی که اهل نظر نیست در جهان * باید که حلقه بر در اهل نظر زند@ لاسیّما بدرگه شاهی که از کرم * چون ذرّه ای زمهر رُخش بر حجر زند@ گردد بسان لعل درخشنده تابناک * و از آب و تاب طعنه به شمس و قمر زند». ناگاه"یاء" اسمش برجهید، که برای ورود به حصن حصین ولایتش، باید"یار" بود نه "بار"؛ چرا که« سرکه نه در راه عزیزان رود * بارگران است کشیدن به دوش»، خیلی ها در زمانه و روزگار علی(ع) و درکنار علی(ع) بودند، اما با علی نماندند و با دشمنانش بستند. قمار عشق باختند و با بیگانه درآویختند. افسوس که بینش و بصیرت شان عاجز و شعورشان قاصر از درک این معنا بود که« وقتی در صحنه حق و باطل نیستی، وقتی که شاهد عصر خودت و شهید حق و باطل جامعه ات نیستی، هر کجا که می خواهی باش؛ چه به نماز ایستاده باشی و چه به بزم شراب نشسته باشی، هر دو یکی است»، در تشیّع این اصل همواره ثابتی است که ارزش هر عملی به امامت و رهبری و همگامی و همراهی با" ولایت" است. با امام و رهبرت که نباشی دیگر چه سود از این بودن؟! امروز هم این غربت ولایت و این قصه عدم معرفت درباره فرزند دلبند علی(ع)؛یعنی حجه بن الحسن المهدی(عج)"روحی و ارواح العالمین له الفداء" صادق است که«قطعه ای از پر پرواز کم است * یازده بار شمردیم، یکی باز کم است@ این همه آب که جاری است، نه اقیانوس است* عرق شرم زمین است که سرباز کم است».